چی سبب خیر شد ؟!

که این منزل درد و جای غم است در این دامگه ، شادمانی کم است


ناچاریم بپذیریم که به هرحال هر چه بود ،گذشت و سردی خاک دوباره

کار خود را خواهد کرد و فراموشی نم نم از راه خواهد رسید.

سوای،تمام درد و رنج تاب سوز و طاقت فرسایی که در بم شاهد آن بودیم

و درنوع خود به واقع ، یک فاجعه و خسران ملی- انسانی (چه در عزای هم

میهنانمان ، چه در سوگ ارگ و چه در ماتم عزیزی هم چون ایرج بسطامی)

 محسوب می شود و از هر سو که به این حادثه ی تلخ می نگریم جز اندوه

و پریشان دماغی طرفی نمی بندیم ، اما نکات و حرکت های ارزشمندی

هم در این چند روزه شاهد بوده ایم که حلاوت آن ها تا حد بسیاری تلخی

این مصیبت را از کام ها زدوده است .

امروز هنرمندان سینما و بسیاری از نویسندگان فرهیخته و صاحب نام در محل

سینما قدس و دیروز اهالی ورزش در امجدیه حضور به هم رساندند و فردا

هم بزرگان عرصه ی موسیقی در خانه ی موسیقی گرد هم می آیند تا از سایر

مردم ، در امر یاری رسانی به هم نوعان خویش ، عقب نیفتند .

اما در این میان ، مسرت بخش ترین خبری که دیروز شنیدم و به واقع ، گر

بدان مژدگانی جان می فشاندم ، روا بود! و برای من در این شوره زار ، چونان

آب روشنی که به تشنه ای رسانند، می نمود ، همانا خبر برگزاری کنسرت توسط

استاد محمد رضا شجریان به نفع زلزله زدگان بم ، آن هم به همراه گروه طلایی

و بی نظیر، حسین علی زاده، کیهان کلهر وهمایون در سالن بزرگ کشوربود ونوید آن می داد که دگر باره می توانیم گوش جان را به آوای سحرانگیز و  

روحانی"مرغ سحر"، که در آشیان و به عزم سرودن "آهنگ وفا" و از دست جور و "بی داد" 

 زمانه "فریاد"ی از نای جان سر خواهد داد، بسپاریم و چشم امید به آن بندیم ،  

تا نکهتی که بدین سبب ، از کوی یار در پهنه ی "آسمان عشق" ایران گسترانیده خواهد 

 شد ، "آرام جان" و مرهم دل رنجور و داغدار عاشقان این ملک باشد .

با خودم گفتم ، ای کاش این کنسرت که سال ها به انتظارش نشسته بودیم

بهانه ی بهتری می داشت و یا مثلا به جای بم ، زلزله ای این سیاست های

فرهنگی که باعث این جدایی ها شده اند را یک باره زیر و رو می کرد !

 

تولدت مبارک

از  دفتر  عمر  گشودم  فالی                 ناگاه  ز  سوز  سینه  صاحب  حالی 

گفتا که خوش آن کسی که اندر بر او     یاری است چو ماهی و شبی چون سالی

مجید جان سلام ؛

راستش، برسرآن بودم که، یه مطلبی درست و حسابی  

و متناسب با

قصدم -که همون تبریک تولدت بود- بنویسم . مثلا یه چیزی به

نام "در ستایش زندگی" و یا متنی در همین مایه ها ، که خب نشد ویا

به عبارتی، نتونستم ،چون حتما خودت بهتر می دونی، چیزی که از

درون نجوشه ، خیلی مزخرف و چرند از آب در میاد و بر دل که نمی نشینه

هیچ ، اسباب  زحمت هم می شه ! از طرف دیگه، هوای حوصله از خودش

ابری بود ،‌ که این اتفاقات وحوادث بم هم مزید بر علت شد و خلاصه طبق

معمول همه چیز به هم ریخت !

از همه مهم تر این که اصلا تو از مطالب طولانی و وقت گیرکه خوشت نمیاد!

پس مناسب دیدم که چندتا از رباعیات حکیم عمر خیام رو که همه ی

گفتنی ها رو یک جا و به زیباترین شکل ممکن بیان کرده با هم در چنین روزی

مرور کنیم ،‌ باشد که مقبول افتد .  و باز هم زاد روزت را شادباش می گویم.

ما لعبتگانیم  و  فلک  لعبت باز        از روی حقیقی نه از روی مجاز

بازیچه همی کنیم برنطع وجود     رفتیم به صندوق عدم یک یک باز

از  آمدنم  نبود گردون  را  سود       وز رفتن من جاه و جلالش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود    کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

چون آب به جویبار و چون باد به دشت    روز دگر از عمرمن وتو بگذشت

تا من باشم غم دو روزه نخورم    روزی که نیامده است و روزی که گذشت

آورد به اضطرارم اول به وجود       جز حیرتم از حیات چیزی نفزود

رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود     زین آمدن و بودن و رفتن مقصود

   

آفت در بم

جامی است که عقل آفرین می زندش           صد بوسه زمهربرجبین می زندش
 این کوزه گر دهر چنین جام لطیف                می سازد و باز بر زمین می زندش!

زمین ، این میهمان خانه ی میهمان کش ، هم بدین سان بی مهری
و قهر وکین خود را در حق رانده شدگانی که سال ها پیش ، از مامن
امن خویش ، بی اختیار و از سر ناچاری بر روی آن تبعید شده اند ،
روا می دارد . چاره ای نیست ، جز این که هم چون گذشتگان و اسلاف
خویش همه ی گناهان و تقصیرها را متوجه ی روزگارغدار و چرخ گردون
کنیم و از این که فلک هم این چنین فرمانبردار اراده ای دیگر ، به ناگاه
بر سر مردمانی ضعیف و به خودی خود آواره، آوار می شود ، مرثیه گو
باشیم و حسرت بار،آهی کشیم از سر درد تا مگر، گردون را به خیال
خام خود بسوژیم ! و ویران کنیم . اما شاید از دیدگاهی دیگر بتوان خود
را تسلی داد که ، هرچند به تصور همگان ، امید و آرزوهای بسیاری
درون سینه ها مرد و به زیر خاک رفت و داغ های فراوانی بردل ها برجا
نهاده شد ، ولی به طورحتم بسیاری از دردها و رنج ها ، دیگر تسکین
یافته اند و اکنون درآرامشی ابدی به سر می برندکه ما نمی دانیم و از
آن بی خبریم ! اگر از ضایعه ی انسانی و خسارات معنوی که در بم به
وقوع پیوست و بسیار هم دردناک و ملال آور بود ، بتوان چشم پوشی
کرد و مانند سایراتفاقاتی از این دست -که در کشور ما ،کم هم حادث
نمی شوند- امید داشت تا روزی به دست فراموشی و نسیان سپرده شود .
اما دریغ و درد و حسرت ابدی و هزاران افسوس خویش را می باید نثار
از دست دادن ارگ تاریخی و بی نظیر بم کنیم ، فاجعه ای ملی که عمق
آن را به سادگی نمی توان دریافت . بیست هزار هکتار خشت و گل ، که
از قلب تاریخ ، نزدیک به 2500 سال قدمت ، با ما سخن می گفت. نمی دانم
اکنون بر سر آن پیرمرد بمی که با شور و اشتیاقی وصف ناپذیرش هر روز
راهنمای بازدید کنندگان بود و اشعار حکیمانه ای که برای ارگ بم و بی وفایی
 آن به پادشاهان سروده بود را تکرار می کرد چه آمده است؟ اما شک ندارم
 که اگر از زلزله جان سالم به در برده باشد ، غم مرگ ارگ را نمی تواند
 تاب بیاورد. مجسمه ی بودا در افغانستان از شرم فرو می ریزد ، اما معلوم
نیست که ارگ بم از چه روی در ایران فرو ریخت ؟ ای کاش این واقعه طور دیگری
رخ می داد و یا کسی عامل آن بود تا با ناسزا و نفرین کمی دردهای خویش
را التیام می دادیم.

اجباری یا زوری مساله این است !

 

یک ضرب المثل در زبان شکرین فارسی هست که می گوید :“ کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی” !! یکی دیگر هست که:“ دیگ به دیگ می گه روت سیاه” و شاید چندتای دیگر هم ، در این رابطه بتوان یافت.حالا حکایت ماست و این قانون اخیر منع حجاب در فرانسه . از رییس مجلس ( که طرفداریش از اصلاحات آدم را به یاد طرفداری ابوموسی اشعری از حق می اندازه !) و نمایندگان مجلس گرفته تا آیت ا… صافی گلپایگانی - که فقط سالی یک بارآن هم نزدیک عید فطرکه سازمان بهزیستی اسامی علما را فهرست وار، برای صدور فتوای ، پرداخت فطریه به این سازمان به در و دیوار شهر می چسباند موضع گیری دیگری نمی بینیم! –و هم چنین ( آن طور که صدا و سیما پشت سر هم اعلام می کرد) لابد، جامعه اسلامی دانشجویان رشته ی آبیاری گیاهان دریایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجستان ! و نمی دانم جمعیت اسلامی تیرآبادیان مقیم مرکز ! و… - که سابق بر این فقط برای دعوت از مردم همیشه درصحنه و حضور ایشان در راهپیمایی روز جهانی قدس بیانیه صادر می کردند – همگی یک پارچه این عمل ضد حقوق بشری و ضد دموکراسی و آزادی خواهانه، که با فطرت بشری در تضاد است و دل هر آزاده ای را به درد می آورد ! محکوم کرده و از نمایندگان و ملت فرانسه می خواهند که چنین فریبی را که ازجانب دشمن ! برای مقابله با اسلام طرح ریزی شده است ، نخورند و اجازه دهند هرکس به طورآزادانه وبه اختیار، نوع پوشش خویش را اجبارا چادر انتخاب نماید !!