جامی است که عقل آفرین می زندش صد بوسه زمهربرجبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می سازد و باز بر زمین می زندش!
زمین ، این میهمان خانه ی میهمان کش ، هم بدین سان بی مهری
و قهر وکین خود را در حق رانده شدگانی که سال ها پیش ، از مامن
امن خویش ، بی اختیار و از سر ناچاری بر روی آن تبعید شده اند ،
روا می دارد . چاره ای نیست ، جز این که هم چون گذشتگان و اسلاف
خویش همه ی گناهان و تقصیرها را متوجه ی روزگارغدار و چرخ گردون
کنیم و از این که فلک هم این چنین فرمانبردار اراده ای دیگر ، به ناگاه
بر سر مردمانی ضعیف و به خودی خود آواره، آوار می شود ، مرثیه گو
باشیم و حسرت بار،آهی کشیم از سر درد تا مگر، گردون را به خیال
خام خود بسوژیم ! و ویران کنیم . اما شاید از دیدگاهی دیگر بتوان خود
را تسلی داد که ، هرچند به تصور همگان ، امید و آرزوهای بسیاری
درون سینه ها مرد و به زیر خاک رفت و داغ های فراوانی بردل ها برجا
نهاده شد ، ولی به طورحتم بسیاری از دردها و رنج ها ، دیگر تسکین
یافته اند و اکنون درآرامشی ابدی به سر می برندکه ما نمی دانیم و از
آن بی خبریم ! اگر از ضایعه ی انسانی و خسارات معنوی که در بم به
وقوع پیوست و بسیار هم دردناک و ملال آور بود ، بتوان چشم پوشی
کرد و مانند سایراتفاقاتی از این دست -که در کشور ما ،کم هم حادث
نمی شوند- امید داشت تا روزی به دست فراموشی و نسیان سپرده شود .
اما دریغ و درد و حسرت ابدی و هزاران افسوس خویش را می باید نثار
از دست دادن ارگ تاریخی و بی نظیر بم کنیم ، فاجعه ای ملی که عمق
آن را به سادگی نمی توان دریافت . بیست هزار هکتار خشت و گل ، که
از قلب تاریخ ، نزدیک به 2500 سال قدمت ، با ما سخن می گفت. نمی دانم
اکنون بر سر آن پیرمرد بمی که با شور و اشتیاقی وصف ناپذیرش هر روز
راهنمای بازدید کنندگان بود و اشعار حکیمانه ای که برای ارگ بم و بی وفایی
آن به پادشاهان سروده بود را تکرار می کرد چه آمده است؟ اما شک ندارم
که اگر از زلزله جان سالم به در برده باشد ، غم مرگ ارگ را نمی تواند
تاب بیاورد. مجسمه ی بودا در افغانستان از شرم فرو می ریزد ، اما معلوم
نیست که ارگ بم از چه روی در ایران فرو ریخت ؟ ای کاش این واقعه طور دیگری
رخ می داد و یا کسی عامل آن بود تا با ناسزا و نفرین کمی دردهای خویش
را التیام می دادیم.
فقط دعا می کنم که خدا به همهشون صبر بده. ممنون که به من سر زدی.
سلام دوست عزیز. شما خودتون هم میدونین که این آزادی نسبی که به زنها داده شده حاصل زحمات خودشونه و هیچ مردی اون رو به ما نداده . کلاٌ دوست ندارم کل کل کنم یا بحث بی فرجامی راه بندازم و لی ازتون میخوام که کمی منصف باشید و کمی به اطرافتون بیشتر دقت کنید تا ببینید آقایونی که هنوز به زن مثل یک کالا نگاه میکنند تعددادشون کم نیست و البته مطمئنم که شما از این دسته نامبرده نیستید.
موفق و پیروز باشید.
آره خیلی حادثه بدی بود
بهرام جان ضایعه های جانگداز از دست رفتن هزاران ایرانی ، ارگ بزرگ و بی نظیر بم و همچنین از دست رفتن هنرمند گرانمایه آقای بسطامی رو به شما و همه خوانندگان وبلاگتون تسلیت می گویم . در ضمن به نظر این حقیر شما به حرفهای ننه کلاغه بیشتر توجه بفرمایید . ! یا توضیح بهتر و کامل تری از منظور خود ارائه فرمایید .
با سلام متاسفم