پنج عصر

حتا اگر کسی مثل ژان لوک گدار هم شیفته ی ، فیلم های سمیرا مخملباف

باشد ،که گویا هست ، باز با این حال من سمیرا مخملباف را با وجود همه ی

احترامی که برای پدرش قائلم ، جدی نمی گیرم !

( خودم هم می دانم که جدی گرفتن یا نگرفتن من اهمیت چندانی ندارد. )

درست در ساعت پنج عصر بود که تصمیم گرفتیم درست در ساعت 9 عصر

که ساعت 9 بود بر تمام ساعت ها ! به تماشای سومین ساخته ی خانم

مخملباف یعنی" پنج عصر " برویم ، آن هم در یکی از مدرن ترین سالن های

سینما که من تا به حال دیده ام ! یعنی سالن شماره 3  سینما "عصر جدید"، 

که شک ندارم، اگر دست چارلی چاپلین از دنیا کوتاه نبود، حتما خودش فکری

به حال این قضیه می کرد و یا دست کم به نحوی اعاده ی حیثیت می نمود!

چه در طول فیلم و چه پس از دیدن آن هر چه قدر به ذهن کوچکم فشار

آوردم نتوانستم ، ارتباطی منطقی بین  نام گذاری فیلم وصحنه های آغازین و

پایانی آن، که با خوانش شعر" پنج عصر" توسط بازیگر اصلی فیلم مزین شده

بود با داستان و مباحث مطروحه درآن بیابم . دست آخرهم به این نتیجه رسیدم

که خب، شاید چون کارگردان ارادت وافری به این شعر معروف "لورکا"

داشته، تصمیم گرفته  حتما از آن ابیات به طریقی در فیلمش استفاده کند، تا

بدین وسیله شاید ادای دینی هم به لورکا کرده باشد!

فیلم از نظر جنبه های بصری ، بسیار زیبا بود و تا حد زیادی می شد رد پای آثار

متاخر خود محسن مخملباف را در آن یافت. از طرفی سوژه ی اصلی داستان که

حول وحوش دختری افغان به نام نقره و تازه رها شده از چنگال طالبان و با

سودای تکیه زدن به کرسی ریاست جمهوری در سر، می گذشت، برای پرداختن

به سایرقضایا از جمله درد و رنج بی پایان مردم بیچاره ی افغانستان ، سوژه ی نسبتا

خوبی بود، هر چندکارگردان می توانست زمان فیلم را کوتاه ترکند وخیلی ازکش

دادن بیهوده ی صحنه ها - البته به نظر- من بپرهیزد. اما در مجموع من از تماشای

این فیلم ناراضی نیستم و دیدن آن را ، به دیگران هم توصیه می کنم .    

نظرات 2 + ارسال نظر
آرش شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:20 ب.ظ http://arash2537.persianblog.com

فبغ دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:23 ب.ظ http://fgh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد