رای می دهم پس هستم

 

برخی مطالب چنان واضح وآشکارند که گاهی پرداختن به آن ها امری بیهوده و غیرقابل توجه نمود می کند ویا از فرط تکراردرهمان ابتدا برچسب " تکرار مکررات" را می خورند و از نظرها دور می افتند،  یادداشت زیرنیزازاین دست  می باشد وازاین قاعده مستثنا نیست، اما شاید بتوان کوچک ترین فایده آن را ثبت در تاریخ دانست!

هفتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در پیش است و اینجانب قصد شرکت در آن را دارم و به دیگران هم همین کار را توصیه می کنم.

اما این که چرا چنین قاطع و زود هنگام آن هم نسبت به مساله ای چنین مبهم – یعنی تصمیم بر انجام عملی سیاسی درکشوری هم چون ایران با آن همه پیچیدگی های منحصر به فردش – آن هم در شرایطی که حتا خوشبین ترین ناظران و تحلیل گران امور سیاسی و نیز بیشتر نیروهای اصلاح طلب خود امید چندانی به پیروزی  در انتخابات و حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای ندارند.

همان گونه که می دانیم در عرف امور سیاسی ، انتخابات هنگامی معنا پیدا می کند که قید آزادانه را نه فقط در شعار بلکه در عمل همراه خود به یدک بکشد، یا به عبارتی همه ی شهروندان یک جامعه بر طبق موازین قانونی بتوانند با اختیار، انتخاب کنند ویا انتخاب شوند ، وگرنه چه کسی که نداند، صرف برگزاری انتخابات – چنان چه سال ها آن را تجربه کرده ایم ویا در مثل در کشورهای همسایه خودمان نیز شاهد بوده ایم – متضمن وجود دموکراسی و ضامن حفظ جمهوریت یک نظام سیاسی نیست وبه غیر از یک ژست دموکراتیک درعرصه ی بین الملل کارکرد دیگری ندارد.

دریک شرایط ایده آل ، منطق حکم می کند که در صورت نقض حقوق شهروندان ویا صلب آزادی ایشان درانتخابات ، که راه های گوناگونی دارد و تشخیص آن نیز کار دشواری نیست به تحریم انتخابات دست زنیم ویا اعتراض خویش را از سایر روش های متداول وراه های دیگرهم چون ریختن برگه های سفید به صندوق هااعلام کنیم.

اما نباید یک نکته را پیش ازاتخاذ چنین تصمیمی از نظر دور داشت وآن این که امرانتخابات فی النفسه هدف غایی ونهایی یک جنبش ، ( همانند جنبش اصلاحی مردم ایران)  نیست که در راه تحقق بخشیدن به آن، شیوه ها و روش ها از اهمیت ویژه ای بر خوردار باشند، بلکه انتخابات خود یک روش و طریق برای رسیدن به اهداف متعالی تر و بلند مدت تر می باشد. که در صورت پذیرش چنین دیدگاهی باید بپذیریم که نتایج و پیامدهای آن بسیار حیاتی تروتعیین کننده  می باشد. به دیگر روی نوع رفتار وعملی که در برخورد با چنین پدیده هایی در پیش می گیریم ، نتایجی را مترتب خواهد کرد  که در گام های بعدی بسیار موثر ودر حقیقت در صورت برخوردی مناسب راهگشای سایر حرکت های آتی  خواهد بود.

حال با همه ی این اوصاف ماییم و انتخاباتی پیش رو که این بار به واقع حساس تر از گذشته و سرنوشت سازخواهد بود، با همه ی مشکلات و موانع پیش روی آن. به نظر می رسد که دیگر برای همه ی فعالین و حتا همه ی کسانی که دراین چند ساله ازدوردستی برآتش داشته اند عادی شده باشد که هرگاه ازموانع، سخن به میان می رود ، ذهن ها بی درنگ به سوی شورای نگهبان و قوه ی قضاییه معطوف شود که هر دوبا یک انگیزه و بنا به مقتضییات زمانی و به طور تناوبی وارد عمل شده  وضربه ای را بر پیکر ظریف و حساس ! جنبش اصلاحی وارد می کنند.

از قوه ی قضاییه وتحلیل عملکرد آن ونیز سایر بلایای طبیعی و ماورالطبیعی ! که بگذریم، شورای نگهبان در مواجهه با انتخابات  در روی کاغذ از دو حربه بیشتر نمی تواند بهره ببرد: یکم رد صلاحیت نامزدهای اصلاح طلب و دوم در صورت لزوم ابطال صندوق ها.    

درمورد  رد صلاحیت ها چنان که بیشتر صاحب نظران و آگاهان مسایل سیاسی این روزها به درستی گمانه زنی می کنند به احتمال زیاد به شکل گسترده وغیرقابل پیش بینی نخواهد بود ، البته علل و دلایل آن و درکل تحلیل رفتاری جناح محافظه کار و ضد اصلاحات خود فرصتی جداگانه می طلبد که ازحوصله ی این گفتارخارج است . اما هر چه هست تجربه ی انتخابات شوراها به ویژه در شهرتهران و نیزفشارهای خارجی که هر روز بیش از پیش می شود ، در اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ایشان نمی تواند دوراز ذهن و نا درست با شد. کارامد ترین روش مقابله با ابطال آرا نیز می تواند هجوم همه جانبه ی مردم به پای صندوق ها باشد که در صورت وقوع چنین حالتی با ابطال حتا چندین صندوق رای در حقیقت آب در هاوان خواهند کوبید و ره به جایی نخواهند برد.

حال بررسی رفتاری که از جانب ما سر خواهد زد.( البته متناسب با جایگاهی که در آن قرار داریم.)

فکرمی کنم اگر ازمنظرو جایگاه احزاب اصلاح طلب و هم چنین نیروهای فعال و سهیم در قدرت ، بحث تحریم انتخابات و کناره گیری از قدرت را پیش بکشیم – البته فقط به منظور اتمام حجت وایجاد نوعی جنگ روانی و اعمال فشار بررقیب تمامیت خواه و نه دعوت رسمی ازمردم برای انجام چنین کاری – اتخاذ آن چندان دارای اشکال نباشد. ولی از منظر ودید یک شهروند چه طور؟

از دوحالت خارج نیست یا اززمره ی افرادی هستیم که ازهمان ابتدا آمفوترو بی تفاوت بوده ایم که هیچ ، یا از کسانی که اگر چه نه فعالانه ولی به هر حال پی گیر قضایا ونسبت به مسایل حساس بوده ایم و دل درگروآبادی میهن داریم و خود ازپدید آورندگان جنبش اصلاحی بوده ایم ، که دراین صورت یا هم چنان درصحنه ایم وسخت کوشانه مطالبات خویش را طلب می کنیم که هیچ ویا دیگر توان مقاومت و صبر و حوصله برای ادامه ی راه را نداریم که دراین حالت تنها باید تاسف خورد وبه نادانی چنین کسانی که بدون آگاهی ازکاری بزرگ دست به اقدامی می زنند صحه گذارد.

واقعیت این است که ما در کشوری زندگی و فعالیت می کنیم که با ایده ال های یک جامعه ی مطلوب فاصله های زیادی دارد، در صورت بروز مشکلاتی ازاین دست در یک شرایط بهتر یکی از مناسب ترین و کم هزینه ترین راه های مقابله شاید تحریم انتخابات بود ، اما نباید فراموش کرد که ما در چه فضایی تنفس می کنیم ، در فضایی که رقیب و یا مخاطبین ما در امر انتخابات ارزشی از منظرانسانی هم برای مخالفین خود قایل نیستند دیگر چه رسد که صدای اعتراض ایشان را بشنوند و کمی به خود آیند ، که دراصل وازابتدا چنین روزی را به انتظار نشسته بودند.

بنا براین ما باید رای دهیم ، با علم به این که می دانیم برگزاری انتخاباتی غیردمکراتیک و فرمایشی -  که حتا مسوولان ناظر بر سلامت آن خود از ناقضان اصلی حقوق شهروندی ما هستند – یعنی توهینی آشکار به شعور یک ملت و هم چنین می دانیم که در صورت پیروزی اصلاح طلبان و مردم بازهم مشکلاتی دیگرخواهیم داشت ، که همیشه حرکت های اصلاحی مستلزم صرف زمان وهزینه های زیادی است.

بزرگ ترین مشکل استبداد همواره آگاهی مردمان بوده است . به واقع این حرف درستی است که " مخالفان اصلاحات و حاکمیت ملت از حضورمردم و صندوق های رای هراس دارند." ودراین چند ساله بارها تکرارشد اما به درستی درک نشد. چرا که به راحتی ازهم اکنون      می توان برق پیروزی را درچشمانشان دید وتاسف خورد که چه ساده ایشان با توسل به حربه هایی تکراری که همگان هم به کارگیری چنین روش هایی را مذموم و نخ نما می دانستند ، به پیروزی زود هنگامی که همانا یاس و دل سردی مردم ازتلاش برای احقاق حقوق خویش وتعیین سرنوشت خودشان است رسیدند.

هنوزازحرکت اصلاحی مردم شش سالی بیشتر نگذشته است. به واقع بسته شدن چند روزنامه و زندانی کردن چندین تن ازفعالین واندیشمندان جنبش و یا مقامت در برابرحقوق اولیه ی مردم و نهادهای انتخابی درازای آن چه می باید برای یک اصلاحات همه جانبه واصیل وزیربنایی پرداخت ، هیچ است.

نه ، هنوز برای این که دست ها را به نشانه ی تسلیم بالا بریم بسیار زود است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد