شبی با شهرام ناظری

راستش اول قصد داشتم قصه ی“ خروسه و راه رفتن مثل کبک” را یاد آوری کنم و بعد هم نقبی بزنم به حال و روز مسایل هنری جامعه ی خودمان و به ویژه موسیقی سنتی و سپس بگویم حالا حکایت ماست که ‍‍به همین روز افتاده ایم و الا آخر … که یک دفعه یادم آمد بهانه ی این نوشته کنسرت اخیر شهرام ناظری است و با خودم گفتم شرط مروت و جوانمردی نیست که در مورد ایشان هم چنین تمثیلی را به کاربریم و این همه زحمتی که ایشان سال ها برای موسیقی اصیل و متعالی این مرز و بوم کشیده اند را نادیده انگاریم، و در اصل جز این که خویشتن را قدر ناشناس معرفی کنیم و به مقام هنری ایشان هم جسارتی کرده باشیم هنر دیگری به خرج نداده ایم . اما از سوی دیگر هم نتوانستم پس از دیدن کنسرت اخیر ایشان در تالار بزرگ تهران ، خودم را نگه دارم و لب به گلایه نگشایم . یکم این که پس از مدت ها انتظار، برای علاقه مندان موسیقی ایرانی که البته از نعمت بهره مندی از آوای پهلوان موسیقی ایرانی - به تعبیر مشکاتیان – آن هم به واسطه ی پاره ای ملاحظات و مسایل و مشکلات که همه می دانید - پرداختن به آن هم در این مقال نمی گنجد - محرومند ، خبر برگزاری یک کنسرت توسط شهرام ناظری در نوع خود غنیمتی است و خوب با وجود بهای زیاد بلیت و تحمل سختی های دیگر باز ارزش دارد و نیز شاهد استقبال خوبی هم از آن هستیم . اما آن چه موجب دل زدگی و ناراحتی من شد که نمی دانم چند نفر دیگر هم این گونه فکر می کنند ، یکی تکراری بودن برنامه و قطعات اجرایی بود، که اگر اشتباه نکنم همه در کنسرت سال 80 کاخ سعدآباد اجرا شده بود و خوب، شاید بهتر بود به این نکته دست کم در تبلیغات یا هنگام تهیه ی بلیت اشاره می شد تا تکلیف امثال بنده روشن می شد ! انتقاد دیگرم هم به محتوای برنامه بر می گردد ، یعنی نکته ای که چند سالی است درآثار متاخر ایشان متاسفانه بیشتر شاهدیم و آن هم چیزی نیست جز فاصله گرفتن از شهرام ناظری دهه ی 60 و اوایل انقلاب و خالق آثاری هم چون : “چاووش” ها با همکاری استاد لطفی ،“ گل صد برگ” ، “صدای سخن عشق” ، “یادگار دوست” و“ شورانگیز” و دیگر آثاری از این دست که همگی محصول نشست و برخاست و قرابت با نام آوران و بزرگان موسیقی این دیار است . فکر می کنم سم مهلکی که بیشتر هنرمندان را تهدید می کند و با کوچک ترین لغزشی می تواند آثار جبران ناپذیری به بار بیا ورد همین مساله ی نوآوری و دغدغه ی مخاطب نو کسب کردن و گشودن پنجره های تازه باشد ، البته این بدان معنا نیست که از این مسایل باید غافل شد و سر به لاک خویش فرو برد ، ولی خوب نباید به گونه ای هم باشد که در مثل در یک کنسرت موسیقی سنتی دیگر آواز جایگاهی نداشته باشد و یا اگر هم باشد خیلی کم رنگ و کم اثر باشد و یا رعایت نکردن خیلی مسایل فنی دیگری که حتا به گوش فرد ی عادی و نا متخصصی مثل بنده هم، نا مانوس باشد و متوجه آن اشتباهات شود، چه رسد به اهالی فن که حتما در سالن حضور داشته اند. از نقایص نور پردازی و طراحی صحنه هم که دیگر گفتنی زیاد است و از حوصله، خارج . و در آخر این که با همه ی این تفاسیر شهرام ناظری از مفا خر موسیقی این دیار هست و هم چنان متعهد و مردمی ، چنان که در مصاحبه ی اخیرش با یاس نو انتقادات زیادی به بنگاه بانگ و رنگ لاریجانی کرده بود!
نظرات 2 + ارسال نظر
بهروز وثوق یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:12 ق.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
اول شدم
جایزش چیه؟

مجید مطیعی دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام
نظرات سرکار عالی نشان از دغدغه شما به موسیقی سنتی این مرز و بوم دارد. (که البته از قبل برای بنده محرز بوده) ولیکن در شرایط کنونی که بفرمایش شما مجالی جهت اجرای کنسرت استاد شجریان وجود ندارد و هنرمندان دیگر نیز یا سیمائی هستند و یا اصلا نیستند، اجرای کنسرت شهرام ناظری ، نوری است در این عرصه تاریک شده موسیقی ایرانی البته بنده با کلیات منظور شما موافقم ولی معتقدم باید قدری منصفانه تر قضاوت کرد. چندی قبل (یکی دو سال قبل) شنیدم استاد ناظری گفته بود : چیز جدیدی در موسیقی ایرانی نیافته ام که اجرایش کنم! و این مطلب نشان از دغدغه ایشان به نوآوری در عرصه موسیقی است (که البته مطلوب شما نیست!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد